استعداديابي موضوعي است كه در دنياي ورزش اهميت ويژه اي دارد. شناسايي عوامل موفقيت راه را براي رسيدن به قله افتخار هموار مي كند. اين كه مشخص شود چه ويژگيهايي ورزشكاران معمولي را از ورزشكاران نخبه متمايز مي سازد كاري بس دشوار است كه موضوع پرداختن به استعداديابي را دشوار ساخته است. استعداديابي ورزشي، از نظر دانشمندان علوم ورزشي، راهي منطقي، كوتاه و مقرون به صرفه براي حضور موفقيت آميز ورزشكاران درصحنه هاي بين المللي است.
اين فرآ يند نيازمند شناسا يي و انتخاب افراد با استعدادي است كه شرايط لازم جسماني، مهارتي و رفتاري براي موفقيت در ورزش خاص را داشته باشند. تا آ نجايي كه به ورزشكاران نخبه مربوط مي شود، كار و زمان مربي بايد براي كساني صرف شود كه داراي تواناييهاي با لقوه باشند. در غير اين صورت، استعداد، زمان و انرژي مربي تلف شده يا بهترين شكل آن اين است كه ورزشكار متوسطي بوجود خواهد آمد.
بنابراين هدف اصلي استعداديابي، شناسايي و انتخاب ورزشكاراني است كه بيشترين توانايي را براي رشته ورزشي خاص دارند.
تعريف استعداديابي:
- لغت نامه (لاروس، وبستر و امريكن هريتج) استعداد را يك توانايي طبيعي ويژه مي دانند كه ظرفيت فرد را براي موفقيت در عملكرد آدمي تشكيل مي دهد.
- بومپا (۲۰۰۰ ): استعداديابي در ورزش يعني كشف و به فعاليت رساندن تواناييهاي بالقوه مخصوص فرد و هدايت آنها در مسير صحيح آن.
- رينگر در تعريف كاربردي استعداديابي اعتقاد دارد: استعداديابي يعني پيش بيني اجرا از طريق سنجش ويژگيهاي جسماني، رواني، اجتماعي و همچنين توانايي هاي تكنيكي.
آينده استعدادهاي ورزشي:
شناسايي و رشد استعدادهاي ورزشي به همان اندازهاي كه چالش برانگيز است، آينده اي نامعلوم خواهد داشت. همزمان با افزايش فرصت مشاركت، دامنه استعداد در بين گروه هاي سني مختلف گسترش مي يابد اما به دليل واماندگي و خستگي مفرط تعداد ورزشكاران نوجوان مستعد با خطر كاهش مواجه است. شيوه هاي رشد و بهبود استعداد بيشتر به جاي اينكه گروهي باشد، جنبه انفرادي و اختصا صي دارند. در سطح پايه و عمومي روش اتكاء به افراد همه فن حريف ضروري است. اما چنين چيزي در مورد ورزشكاران زبده ورزش هاي غير تيمي كارايي ندارد.
مزاياي استعداديابي:
- زمان مورد نياز براي رسيدن به اوج عملكرد ورزشي به طور قابل توجهي كاهش مي يابد.
- از صرف حجم بالايي از كار وانرژي مربي جلوگيري مي كند، ورزشكاراني كه داراي تواناييهاي بالاتري هستند كارايي برنامه هاي تمريني مربي را بالا مي برند.
- به سبب شناسايي صحيح افراد، تعداد ورزشكاران و عملكرد مفيد ورزش قهرماني افزايش مي يابد.
- افراد به سمت رشته هايي هدايت مي شوند كه از نظر جسماني، فيزيولوژيكي، رواني براي آنها مناسب ترند.
- اعتماد به نفس ورزشكار را بالا مي برد، چرا كه اجراهاي ورزشكار نخبه در مقايسه با ورزشكاران هم سن انتخاب نشده به طور قابل توجهي بالاتر است.
- فرصت ايجاد ارتباط با اساتيد ورزش، كه مي توانند در زمينه هاي تمرين و ارزشيابي منظم ورزشكاران كمك كنند، افزايش مي يابد.
- بسياري از ورزشكاران جوان فرصت افزايش توانايي خود، رشد و رسيدن به سطح ورزشكاري خوب را به دليل بي اطلاعي از ويژگيهاي خاص خود از دست مي دهند و به رشته ورزشي كه مي توانند در آن به شكوفايي برسند هدايت نمي شوند.
استعداديابي ورزشي از اين امر جلوگيري مي كند و ورزشكاران جوان را به سمت رشته ورزشي مناسب هدايت مي كند.
روشهاي استعداديابي :
مربيان باتجربه معمولا معيارهاي ذهني خاصي براي شناخت استعدادها دارند. به نظر آنان ورزشكاري هاهنگ تر، وسيع تر يا قوي تر از بقيه است كه داراي ويژگيهاي (تواناييهاي جسماني، رواني، حركتي) مناسب تري از ديگران باشد. عملكرد ورزشكار در مسابقات معمولا فرصت ارزشيابي استعدادها را فراهم مي كند.
آقاي علي نژاد (۱۳۸۰) مراحل سه گانه استعداديابي با رعايت سن، هدف، تمرينهاي رشد استعداد را در سه مرحله مقدماتي، مرحله دوم و مرحله نهايي پيشنهاد كرد. در اين شيوه استعداديابي، رده هاي سني مختلف در هر يك از مراحل سه گانه توصيه مي شود كه بدون ترديد از اهميت زيادي برخوردار است.
مرحله مقدماتي در بيشتر رشته هاي ورزشي انجام مي شود. اين مرحله همراه با آزمايشهاي پزشكي در مورد سلامتي و رشد عمومي جسماني صورت مي گيرد و به منظور شناسايي هر گونه اختلال بدني از لحاظ علمي يا امراض احتمالي است.
مرحله دوم كه بهترين مرحله انتخاب است براي نوجواناني كاربرد دارد كه تجربه تمرينات منسجم را داشته باشند. در اين مرحله استعداديابي، روانشناسان ورزشي نقش مهمي ايفا مي كند.
مرحله نهايي استعداديابي در مورد بازيكنان تيم ملي استفاده مي شود از جمله عواملي كه بايد مورد ارزيابي قرار گيرد، سلامتي ورزشكار، سازگاريهاي فيزيولوژيكي او نسبت به تمرين و مسابقه، توانايي او در مقابله با فشار و مهمتر از همه، قابليت ورزشكار براي پيشرفت در آينده است.
در ورزش دو روش اصلي انتخاب و شناسايي ورزشكاران مستعد وجود دارد:
- گزينش طبيعي يا غير منظم:
گزينش طبيعي رويكردي عادي است و راه طبيعي پيشرفت ورزشكار در يك رشته ورزشي است. بر پايه اين روش ورزشكاران تحت تاثير عوامل محيطي مانند سنت، مدرسه، آرزوهاي والدين، جامعه و دوستان در ورزش خاص به فعاليت مي پردازند و تكامل عملكرد ورزشي آنان بواسطه گزينش طبيعي تعيين مي شود.
به اين مفهوم كه آنها به طور تصادفي در ورزش فعاليت مي كنند كه استعداد آن را دارند. در چنين شرايطي، تكامل عملكرد ورزشكار به كندي صورت مي گيرد چرا كه انتخاب ورزش مطلوب اغلب به درستي انجام نمي شود.
- گزينش علمي يا منظم:
در اين روش با انجام آزمون ها و آزمايش هاي علمي توسط متخصصان و كارشناسان علوم ورزشي، افراد با استعداد به طورعلمي شناسايي و به سمت رشته ورزشي مناسب راهنمايي مي شوند. كساني كه به طور علمي انتخاب مي شوند در مقايسه با ورزشكاراني كه از طريق روش طبيعي انتخاب مي گردند براي رسيدن به اجراهاي ورزشي بهينه و ماهرانه به زمان كمتري نياز دارند.
پيامد گزينش علمي، انتخاب افراد با استعدادتر و هدايت آنها به ورزشي مناسب است.
ماهي بزرگ در حوض بزرگ است:
مقايسه استعداد كودك با ساير گروهها، دوستان و اعضاي خانواده مي تواند به يك ايده بزرگ نما درباره استعداد كودك منجر شود. استعداد بايد با اجزا يا ويژگيهاي گروههاي بزرگ مقايسه شود و اين كار بايد از طريق ارزيابي عملكرد كودك توسط يكسري آزمون ها يا شاخص هاي استاندارد كه قبلا در سطح ملي انجام شده اند صورت گيرد.
مقايسه عملكرد كودك با داده هاي هنجاري يا داده هاي قبلي يك سازمان ورزشي مفيد است. لذا والدين بايد توجه داشته باشند كه هيچگاه توان و استعدادكودك را با كودكان ديگر مقايسه نكنند و فقط عملكرد او را از طريق داده هايي كه در سطح كشوري يا استاني و جهاني وجود دارد ارزيابي نمايند.
ضرورتي ندارد كه كودك فقط در يك رشته ورزشي شركت كند بلكه سعي كنيد او را در چندين رشته ورزشي شركت دهيد. به استثناي بعضي از رشته ها (مثل ژيمناستيك) بهتر است براي كسب برتري در ورزش كودك در ابتدا در چند رشته ورزشي شركت كند تا حفظ يك رشته، قبل از سنين نوجواني والدين مي توانند حداكثر فرصت ممكن را براي فرزندان خود به منظور موفقيت در ورزشهايي از طريق امكانات شركت در فعاليت هاي ذيل فراهم كنند:
- فعاليت هاي داراي ماهيت هوازي يا استقامتي (مثل شنا، دويدن، دوچرخه سواري)
- فعاليت هاي داراي ماهيت حركتي مهارتي يا هماهنگي (مثل ژيمناستيك، ورزشهاي ضربه اي)
- فعاليت هاي داراي ماهيت ارتباطي (تعاملي) يا اجتماعي (مثل ورزشهاي تيمي)
بنابراين، اگرچه نقش حمايتي خانواده و دوستان در زندگي ورزشكاران نخبه مهم است ولي موضوع استعداديابي پديده اي علمي و تخصصي است كه فقط بايد بر اساس اصول علمي تعريف شده و با نظر و مشاور كارشناسان و متخصصين علمي صورت گيرد.
معيارهاي استعداديابي:
استعداديابي به معيارهاي ويژه اي نياز دارد. اين معيارها از اين جهت ضرورت دارند كه فرد توانا از ناتوان متمايز شده و آنهايي كه مناسب يك رشته ورزشي بوده به اين ورزش روي مي آورند و افرادي كه به معيارهاي لازم دست نيابند در جهت ديگر هدايت ميشوند اين معيارها را مي توان در دو بخش يا دو مرحله كلي طبقه بندي كرد :
۱) استعداديابي عمومي
۲) استعداديابي ويژه يا تخصصي
روند استعداديابي عمومي (غربالگري عمومي):
تمامي اجزاء و عناصر فرآيند استعداديابي عمومي در قالب نمودار زير ارائه شده است. ترتيب ذكر شده در اجراي فرآيند مي تواند با توجه به سن افراد متفاوت باشد. اين نمودار را مي توان براي ساير رشته هاي ورزشي براي سن ۱۲ تا ۱۴ سالگي براي دختران و از ۱۴ تا ۱۶ سالگي براي پسران اقدام به اجراي فرآيند استعداديابي كرد.
روند استعداديابي ويژه (تخصصي):
هدف از اجراي فرآيند عمومي استعداديابي توجه به همه دانش آموزان است. اما از آنجا كه همه دانش آموزان نمي توانند به منزله نخبه هاي ورزشي برگزيده شوند بنابراين اجزاء و عناصر اين فرآيند شامل موارد اصلي و در جزء عوامل مورثي است.
غربالگري عمومي هزينه هاي استعداديابي را با خارج كردن افراد نامستعد براي رسيدن به اوج قهرماني كاهش مي دهد. در مرحله غربالگري ويژه، توجه به شاخص تعيين كننده و تخصصي تر است. بديهي است در اين مرحله به منظور كسب اطلاعات بيشتر و دقيق تر، آزمونهاي تخصصي تر، متخصصان با تجربه و ابزارهاي دقيق تري مورد نياز است در اين مرحله ظرفيت هاي جسماني ( قدرت، استقامت، انعطاف پذيري، سرعت ) مورد توجه قرار مي گيرند. همچنين برخي از تواناييهاي حركتي و ظرفيت هاي فيزيولوژيكي مد نظرند.
ظرفيت هاي رواني عامل ديگري است كه در تعيين استعداد و درموفقيت ورزشكاران نخبه مهم است.در فرآيند استعداديابي ويژه با سنجش قابليت هاي بيشتري روبرو هستيم همچنين تعداد افرادي كه در اين فرايند شركت مي جويند كمتر از فزآيند استعداديابي عمومي است. اجراي فرآيند استعداديابي ويژه متضمن چهار مرحله است.
۱) سنجش سلامت ورزشي
۲) سنجش قابليت جسماني
۳) سنجش قابليت حركتي
۴) روانشناسي
دورنماي استعداد:
هنگامي كه يك استعداد واقعي را كشف مي كنيد، آنرا حمايت نماييد، به چالش واداريد، واز تجارب مربوط به آن لذت ببريد، اما در مورد آن دور انديش باشيد. چنين چيزي الزاما با ساير مهارتهاي فردي مانند قوه تشخيص يا بلوغ همراه نيست. وراي اين استعداد ورزشي زودگذر، با يك كودك عادي مواجه هستيم كه به محبت، فرصت، توجه و نظمي كه والدين و مربيان بايد به تمامي كودكان اعم از با استعداد و بي استعداد ارزاني دارند محتاج است.
لازم به يادآوري است كه در استعداديابي ورزشي يا هرگونه استعداديابي اي متخصصان در تلاشند تا زمينه هاي رشد و شكوفايي را بيابند ولي قطعا عوامل بسياري در آينده ورزشي فرد تاثير مي گذارند كه ممكن است تسهيل كننده يا محدود كننده دستيا بي او به اوج قهرماني باشند.
تاثير ورزش بر فعاليت هاي رواني
روانشناسان پيرو مكتب گشتالت كه بر ساير روانشناسان و كارشناسان تعليم و تربيت نفوذ دارند، بر اين نكته تأكيد ميكنند كه هر فردي در محيط خود بهصورت يك كل عمل ميكند و بنابر اين رفتاري هماهنگ با محيط خود دارد. هال و ليندسي احساس روانشناسان پيرو مكتب گشتالت را بهخوبي بيان ميكنند: اندام انسان هميشه بهصورت يك كل واحد عمل ميكند نه بهصورت يك سري بخشهاي جدا از هم. ذهن و بدن از هم جدا نيستند، نه ذهن از عناصر و استعدادهاي مختلف تشكيل شده است و نه بدن از اندامها و بخشهاي متفاوت بهوجود آمده است. اندام انسان واحدي يكپارچه است و هر بخش آن به تنهايي ميتواند بر كل اندام اثر بگذارد. تئوري ديگر در اين زمينه مبتني بر مفهوم ادراكيـحركتي است كه در سال ۱۹۶۰ توسط كفارت بيان شد.
او بر رشد كامل ادراكيـحركتي كودك تأكيد ميورزد و اظهار ميدارد كه مشكلات يادگيري بعضي از كودكان از زماني آغاز ميشود كه كليه رفتارهاي آنها بهطور بنيادي رفتار حركتي است و مشكلات مذكور بر اثر قطع روند رشد ادراكيـحركتي رخ ميدهد. روان و جسم انسان، پديده واحدي را تشكيل ميدهند كه به هم آميخته و با هم پيوند يافتهاند و تربيت بدني دانش سلامت و تندرستي است كه رشد همه جانبهي فرد را از طريق پرورش قواي جسماني عهدهدار ميباشد. فعاليت منظم ورزشي و جسماني، روي انسان، به طرق مختلف تأثير ميگذارد و تأثير كلي، افزايش ظرفيت انجام كار جسماني است.
بايد توجه كرد كه ورزش از نظر متخصصان تعليم و تربيت به منزلهي يك ابزار قوي تربيتي مطرح است. پرداختن به ابعاد سازندهي ورزش در جهت سلامتي جسماني، رواني، اجتماعي و فرهنگي نسل جديد نقش مهمي ايفا ميكند. عادت كردن به ورزش به عنوان يك عامل مهم از نقطه نظر سلامتي، ميتواند زندگي دانشجويان را تحت تأثير قرار دهد. زيرا، بدون ترديد، شركت در برنامههاي ورزشي، كسب قدرت بدني، صحت و سلامت جسمي، آثار و نتايج رواني اجتماعي قابل ملاحظهاي به ارمغان ميآورد. سازگاري فرد با محيط اجتماعي كه هدف عمدهي اجتماعي شدن، است با ارتباط سالم و مؤثري كه بين فرد و جامعه برقرار ميشود، محقق ميسازد.
عبارت اجتماعي شدن، فرايندي را توصيف ميكند كه طي آن، افراد قوانين رفتاري، سيستمهاي اعتقادي و نگرشهايي را كسب ميكنند كه شخص را آماده ميكند تا بهعنوان يكي از اعضاي جامعه بهطور مؤثر عمل كند. ورزش ميتواند وسيلهاي براي اجتماعي شدن نيز باشد، يعني بر رشد نگرشهاي اجتماعي، ارزشها و رفتار، مؤثر واقع شود. وانس (۱۹۸۰) در يك پژوهش تجربي در فرانسه نشان داد كه اثرات تربيت بدني و ورزش دانشآموزان را تحت تأثير قرار ميدهد.
نتايج نشان داد، دانشآموزاني كه ورزش ميكنند، در وضع مطلوبتري نسبت به گروه كنترل (غيرورزشكار) قرار دارند. آنها نه تنها از نظر تحصيلي بهتر بودند، بلكه در برابر فشار عصبي آسيب كمتري ديدند و نسبت به سن خود از رشد و تكامل خوبي برخوردار بودند.
مطالعات نشان دادهاند كه فرايند تمرين بدني، پيشرفت روانشناختي كوتاهمدت و درازمدتي را در احساس تندرستي ايجاد ميكند. عصبشناسان معتقدند، براي اينكه انسان به عملكرد صحيح حركتي پيچيده دست يابد، بايد كليه ساختارهاي عصبي سيستم اعصاب مركزي او بهطور كامل رشد و تكامل پيدا كنند و از نظر فيزيولوژيكي آمادگي يكپارچه كردن محركها و الگوهاي پاسخ را داشته ياشند. اغلب تئوريها بر اساس فرضي پايهاي ساخته ميشوند كه بر طبق آن تربيت ادراكيـحركتي همان ارتباط بين روند حسي و پاسخهاي حركتي است كه در طول كورتكس مغز و مراكز پايينتر در جهت بهبود عملكرد ادراكيـحركتي اتفاق ميافتد.
بر اساس اين فرض، چنانچه عملكرد و فعاليتهاي سيستم مركزي به خاطر كمرشدي، بيحسي يا مرگ برخي از سلولهاي عصبي دچار ضعف شده باشد، ميتوان اين سلولها را تحريك كرد و به آنها توان دوباره بخشد و يا اينكه كاري كرد كه وظايف آنان را ساير سلولها و انواع سلولهاي تازه شكل گرفته بهعهده بگيرند و بالاخره استين هاوس در سال ۱۹۶۴، توجه ما را به اين واقعيت معطوف داشت كه مهمترين عضو حسي بدن بافت عضلاتي است.
در حدود ۴۰% اكسونهاي اعصاب حركتي عملاً فيبرهاي حسي هستند كه تكانهها را به مغز هدايت ميكنند و انتقال ميدهند. بافت عضلاني كه بيش از نيمي از بدن ما را تشكيل ميدهد در واقع يكي از مهمترين منابع اطلاعاتي اعصاب را به وجود ميآورد، زيرا اطلاعات را به اشكال مختلف مانند حافظه، تشكيل مفاهيم و فكر كردن از محيط بيروني به سيستم مركزي اعصاب منتقل ميكند.
در بيانات روسو دو نكته مهم وجود دارد؛ يكي هدف تربيت كه عبارت است از رشد و شكوفايي استعدادهاي كودك، و ديگري روش و وسيله تحقق هدف كه همان فعاليت است. بر اين اساس، بهمنظور تحقق هدف تربيت نه تنها بايد شرايط و عواملي به وجود آورد تا كودك به بازي و ورزش بپردازد؛ بلكه بايد شوق حركت را نيز در او بيدار كرد.
ارتباط هدف و وسيله در اين فرايند، همان مفهومي است كه تحت عنوان نظريه مكتب گشتالت و روش ادراكي – حركتي به آن اشاره شد. بر اين اساس، ميتوان گفت كه يكي از عوامل اصلي رشد و شكوفايي استعدادهاي رواني و ذهني كودك، حركت است.
اسمايل، كفارت و كاول (۱۹۶۳) در تحقيقات خود بين استعداد حركتي وعملكرد ذهني، همبستگي مثبت معنيداري مشاهده كردند و توانستند با استفاده از شاخص آزمون حركتي، عملكرد ذهني را پيشبيني و برآورد كنند. يكي از زمينههاي متداول تحقيقاتي در جمعيت بهنجار، مقايسه پيشرفت درسي ورزشكاران و غير ورزشكاران است. اين نوع مطالعات اغلب در دهههاي ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ انجام شده است. ايدزمور در سال ۱۹۵۱ و لستن در سال ۱۹۶۴، نمرات درسي ورزشكاران و غير ورزشكاران را با يكديگر مقايسه كردند.
در هر دو مورد، ورزشكاران معدل درسي بالاتري نسبت به غير ورزشكاران داشتند. بهطوركلي اغلب تحقيقات وجود اين همبستگي را تأييد كردهاند، اما در بعضي از تحقيقات نيز نتايج متناقضي بهدست آمده است. بهطور مثال، ديويس و برگر در سال ۱۹۷۳ هيچ اختلاف معنيداري بين نمرات آخر سال ورزشكاران و غير ورزشكاران دبيرستاني مشاهده نكردند. روش ديگري كه در اين زمينه برخي پژوهشگران دنبال كردهاند، مقايسه بهره هوشي ورزشكاران و غير ورزشكاران است.
يافتههاي اينگونه تحقيقات وجود ارتباط مثبت بين هوش و شركت در فعاليتهاي ورزشي را نشان نميدهد، بهطور مثال تروپ در سال ۱۹۶۷ سعي كرد تا در ميان محصلان ۳۷۵ كالج دخترانه ارتباطي بين ميزان هوش و موفقيت ورزشي در رشتههاي بدمينتون و تنيس بهدست آورد. ولي بين اين دو عامل هيچ ارتباط معنيداري مشاهده نكرد.
اسلوشر در سال ۱۹۶۴، بهرههوشي گروههاي مختلف ورزشكاران دبيرستاني را با ۱۰۰ نفر غير ورزشكار مقايسه كرد. او بدين منظور از آزمون هوش لورج ثورندايك استفاده كرد، گروه ورزشكاران شامل ۱۰۰ بازيكن بيسبال، ۱۰۰ بازيكن بسكتبال، ۵۰ شناگر،۵۰ كشتيگير و ۱۰۰ بازيكن فوتبال بود. نتايج اين پژوهش نشان داد كه بهره هوشي آزمودنيهاي غير ورزشكار بهطور قابل توجهي بالاتر از گروه ورزشكاران است.
توجه به مطالعات ديگري كه در اين زمينه انجام شده است و درك مشكلات عيني كار به ما كمك خواهد كرد تا در نتيجهگيريها جانب احتياط را رعايت كنيم. يكي از مشكلات اصلي اين گونه پژوهشها مربوط به ورزشكاراني است كه در مدرسه نمرات درسي پاييني كسب ميكنند و از تيم ورزشي كنار گذاشته ميشوند. اينگونه ورزشكاران نميتوانند حداقل معدل لازم براي شركت در مسابقات را كسب كنند.
انتخاب اين قبيل ورزشكاران نه تنها روي نتايج نمرات درسي بلكه ممكن است روي نتايج نمرات هوش نيز تأثير بگذارد. بهعلاوه اگر گروه ورزشكاران نمرات هوشي بالاتري بهدست آورند،ميتوان تصور كرد كه هوش بالاتر آنها به علت فعاليتهاي ورزشي سطح بالاست، در حاليكه اين قابليت، يعني هوش، ممكن است از راههاي ديگري كسب شده باشد. مشكل ديگري كه در كليه سطوح ديده ميشود، مسئله ثبتنام ورزشكاران و غير ورزشكاران در دروس مختلف است.
در سطوح بالاتر بهندرت اتفاق ميافتد كه ورزشكاران در درجهبندي و كسب نمرات با شكست مواجهه شوند، در حاليكه در مورد غير ورزشكاران چنين نيست، بهطور كلي ميتوان گفت اگر چه بين ورزشكار بودن و موفقيت تحصيلي همبستگي مثبت وجود دارد ولي بهندرت ميتوان تحقيقي يافت كه پيشنهاد كرده باشد كه تمرينات بدني بهطور مستقيم به افزايش و رشد هوش ميانجامد.
يكي از مهمترين عوامل در از بين بردن افسردگيها و يا پيشگيري از بهوجود آمدن اين نوع بيماريها ورزش است. ورزش موجب كاهش اضطراب و افسردگي، تنظيم و تعديل ميزان استرس و حتي تغييرات شخصيتي بهصورت پيدايش ديدي مثبتتر نسبت به زندگي ميشود. مطالعات انجامشده در افراد ميانسال نشان داده است كه افرادي كه ورزش ميكردند، كمتر دچار اضطراب، فشار عصبي، افسردگي و خستگي ميشدند و نيروي بيشتري نسبت به گروه كنترل داشتند.
همچنين با مطالعه در زنان افسرده نيز مشخص شده است كه ميزان افسردگي و اضطراب در آنان بهطور قابل توجهي كاهش و احساس كمال و اتكا به نفس در آنها افزايش يافته بود. ورزش هوازي معمولاً به ورزشي گفته ميشود كه با انجام آن اكسيژن از طريق خون به عضلات در حال فعاليت ميرسد.
براي برقراري اين نوع متابوليسم هوازي، بايد شدت ورزش كم و مدت آن طولانيتر باشد. ورزش شديد و كوتاه از نوع غير هوازي است، يعني اكسيژن موجود در عضله مصرف ميشود زيرا شدت فعاليت بهقدري زياد است كه جريان خون نميتواند نياز اكسيژن عضله را تأمين كند. ورزشهاي هوازي در كم كردن استرس اثرات مفيد و قابل توجهي دارند و در نتيجه زندگي سالمتري را فراهم ميآورند.
در بررسي تجزيه و تحليلي ۳۴ مطالعه، مشخص شده است در افرادي كه ورزش هوازي ميكنند و تناسب اندام خوبي دارند، واكنش استرس رواني ـ اجتماعي در مقايسه با افراد گروه كنترل يا خود افراد مورد بررسي قبل از شروع مطالعه كمتر است. مكانيسم دقيق اين كاهش استرس مشخص نشده است، اما ميتواند مربوط به اين امر باشد كه با ورزش هوازي پاسخهاي سمپاتيك قلب و عروق نسبت به استرس رواني ـ اجتماعي كم ميشود.
احتمالاً يكي از راههايي كه ورزش به رفع اضطراب و افسردگي كمك ميكند، بالا بردن مقدار پپتيدهاي اپيوييد آندروژن (آموزش تنيس روي ميز آندورفينها و آنكفالينها) در پلاسماي خون است. در برخي مطالعات مشخص شده است كه مقدار پلاسمايي آندورفينها با ورزش افزايش مييابد و ورزيدگي قلب و عروق اين اثر را تشديد ميكند.
- چهارشنبه ۰۲ دی ۹۴ | ۱۰:۵۰
- ۲,۶۷۷ بازديد
- ۰ نظر